مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
از تو به یک اشاره و از ما سری بلند در سـایـه سـار دلـبـریت دلـبـری بلـنـد دستی بزن به مس که طلا میکند دُرست در بین حرفـه کاری تو زرگـری بلـند یوسف تویی؛ کریم تویی؛ مجتبی تویی تا انتهـای شـهـر صف مـشتـری بلـنـد ما از جمل؛ شجاعت تو درک کردهایم این که دلیل نیست صف لشگری بلند اصلا بهـانه بود تو را جـلـوه گـر کـند با یا حسن؛ عـلـی بُکـنـد هر دری بلند در کـشتی نجـات حسین ابن مـرتضی سکان به دست زینب و تو لنگری بلند محشر دو چشم توست؛ قیامت به پا نکن عین الیـسار تا به یـمین محـشری بلند در کربلا قـیامت تو یک قـیامت است کـوتـاه قـامـتی که کـنـد پیـکـری بلـند با ضربههای قـاسم تو میخورد زمین دشمن به گـوش تا شنـود حـیدری بلند این هم برای عرض ارادت به ساحتت لطفت مـدام و قـدمت این نـوکری بلند ما پـیــرو سـیـادت سـادات حـیــدریــم عمـرش زیاد؛ سـایۀ سر رهـبری بلند ای وای از آن غمی که تو را پیر کرده است وقتی عصا شدی که شود مـادری بلند |